کد مطلب:90354 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

دعبل خزاعی و مدح اهل البیت











دعبل بن علی (ابوجعفر) خزائی، از شمار مخلصین باوفای آل بیت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. در فضیلت وی و تیره ی خزاعه، همین بس كه معاویه می گفت: خزائه (قبیله ی دعبل) در ولای علی بن ابی طالب علیه السلام به جایی رسیده اند، كه اگر زنان آنها یارای جنگیدن با ما داشتند، بی گمان علیه ما قیام نموده و در میدان جنگ، حضور می یافتند. دعبل همانگونه كه مداح فداكار اهل بیت علیهم السلام بود، دشمنی سر سخت برای دشمنان آنها به شمار می آمد او شعری در مذمت مامون عباسی سروده است كه از عمق

[صفحه 284]

این دشمنی بازگو می كند.


انی من القوم الذین سیوفهم
قتلت اخاك و شرفتك بمقعد


رفعوا محلك بعد طول خموده
و استنقذوك من الحضیض الاوحد


من از آن قومی هستم كه با شجاعت كم نظیر و شمشیرهای برنده، برادر تو را به خاك و خون كشیده و تو را به مسند خلافت جای دادند.

آنها مقام تو را بالا بردند، در حالی كه شایستگی و منزلتی نداشتی و از پستی و حقارت تو را نجات دادند. اگر قوم من نبودند، برای همیشه بر خاك مذلت و گمنامی جای داشتی.

احمد بن مدبر گوید: دعبل را ملاقات نمودم و به او گفتم: شاعری همانند تو بی پروا ندیدم كه از حكومت وقت، بیم و هراسی نداشته باشد و این چنین شعری در مذمت مامون سروده باشد! در جوابم گفت: یا ابااسحاق انی احمل خشبتی منذ اربعین سنه و لا اجد من یصلبنی علیها.»: ابااسحاق (كنیه ی احمد بن مدبر) مدت چهل سال است چوبه ی دار خود را بر دوش دارم، اما تا به حال كسی را نیافتم كه مرا، بر آن بیاویزد! كنایه از اینكه در محبت آل پیغمبر و بغض دشمنان آنها، جان خود را بر كف گرفته و فضایل و مناقب آنها را نشر می دهم و زشتی اعمال دشمنان آنها را، بازگو می كنم و اگر در این راه جان دهم، بسی افتخار است كه این جان ناقابل را، به نشانه ی فداكاری، در این راه تقدیم نمایم. او بر این عقیده، همچنان استوار ماند، تا به فیض شهادت نایل آمد.

بعد از شهادتش یكی از نزدیكان وی، او را در خواب دید در حالی كه لباس سفیدی به تن داشت و قلنسوه ای به نشانه ی علو درجه و رحمت پروردگار، بر سر دارد. از حال وی پرسید، گفت: پیامبر به من فرمود: این شعر را برایم بخوان:


لا اضحك الله سن الدهر ان ضحكت
و ال احمد مظلومون قد قهروا


مشردین نفوا عن عقر دارهم
كانهم قد جنوا ما لیس یفتقروا


خداوند دهان روزگار را نخنداند، اگر بخواهد خنده كند، یعنی روزگار هرگز شادمان نباشد، در حالی كه آل مظلوم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مقهور و مورد تعدی قرار گرفتند.

[صفحه 285]

این مظلومان از منزل و آشیانه ی خود، بر اثر ستمهای ستكاران آواره گردیدند، شگفتا كه اینان گویا گناهی مرتكب شده بودند كه قابل عفو نبود.

پیامبر پس از شنیدن این دو بیت، به من آفرین گفت و مرا شفاعت نموده این لباس فاخر كه به تن دارم، عطیه ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است كه به آن افتخار دارم.

[صفحه 286]


صفحه 284، 285، 286.